یه روز پشت در خونمون واستاده بودم میخواستم برم بیرون که یه دختر خانومی اومد پشت درمون شروع کرد به درست کردن شالش چون شیشه های خونمون از این رفلکسا بود اون منو نمیدید ولی من میدیدمش هیچی دیگه واستادم تا شالشو درست کنه اون وسطا از شکلک هایی که برا خودش درمیاوردم مستفیز شدم دختره شالشو درست کردو رفت رفتم تو فکر باخودم گفتم :
یعنی امام زمانم مارو اینجوری میبینه ؟؟؟
یعنی وقتی ما گناه میکنیم و فک میکنیم کسی نمیبینه اقا از پشت شیشه رفلکس دنیا منو میبینه ؟؟؟
آخ !!!!!! به گمون خودمون مخفی کاری میکنیم ولی………………………………………………………………..


برچسب‌ها: رفلکس مستفیز گناه

تاريخ : سه شنبه 2 خرداد 1396 | 20:29 | نویسنده : raz |

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • بوکیو